جهت مشاهده ی در سایز اصلی، بر روی تصویر کلیک کنید
1.
[دختر حضرت امام(ره) ]: ندیدم در طول زندگی، امام به خانم بگوید: در را ببندید! بارها و بارها می دیدم که خانم می آمدند و کنار آقا می نشستند ولی آقا خودشان بلند می شدند و در را می بستند. یک روز به آقا گفتم: خانم که داخل اتاق می آیند همان موقع به ایشان بگویید که در را ببندند..گفتند: من حق ندارم به ایشان امر کنم...
2.
[ عروس حضرت امام(ره) ]: هیچ وقت دستور انجام کاری را به خانم نمی دادند. خانم می گفتند: «وقتی یک دکمه ی پیراهنشان می افتاد، می گفتند: می شود این را بدهید بدوزند؟ نمی گفتند: خودت بدوز! یا أحیاناً اگر روز بعد دوخته نشده بود، نمی گفتند: چرا ندوخته اید؟ می گفتند: کسی نبود بیاید بدوزد؟»
3.
[ عروس حضرت امام(ره) ]: خانم می گفتند: چون بچه ها شب ها خیلی گریه می کردند، و تا صبح بیدار می ماندند، امام شب ها را تقسیم کرده بودند؛ یعنی مثلاً 2 ساعت خود شان از بچه نگهداری می کردند و خانم می خوابیدند و 2 ساعت هم خودشان می خوابیدند و خانم بچه ها را نگاه می داشتند. آقا با آن ها بازی می کردند؛ بعد از تمام شدن درس، ساعتی را به بازی با بچه ها اختصاص می دادند تاکمک خانم در تربیت بچه ها باشند.
4.
[ عروس حضرت امام(ره) ]: مادرم اگر سر سفره نمی نشست، آقا غذا نمی خوردند، منتظر می ماندند؛ ولو اینکه همه سر سفره حاضر باشند. تا همین اواخر، تا وقتی خانم سر سفره نمی آمد، دست به غذا نمی زدند؛ گاهی زودتر دست به غذا می بردیم، نمی گفتند: چرا صبر نمی کنید؟، می گفتند: خانم نیامدند؟ چند بار ایشان را صدا می زدند، گاهی خانم می آمد و می گفت: آقا! آخر من مهمان دارم، شما بخورید من باید غذا بکشم، بعد می آیم. این رفتارِ آقا در همه اثر می گذاشت.
منبع: زندگی به سبک روح الله، علی اکبر سبزیان