من کسی رو ندیدم...
شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۴۴ ب.ظ
هر هفته توی خونه روضه داشتیم. وقتی آقا شروع می کرد به خوندن، تا اسم امام حسین علیه السلام می اومد، حاجی رو می دیدی که اشکش جاری شده. حال عجیبی می شد با روضه امام حسین علیه السلام...انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد.
یه بار وسط روضه، مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛ متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش.
گریه کنون اومد پیش من. گفت:
«بابا منو دوست نداره. هر چی گفتم جوابم رو نداد.»
روضه که تموم شد، گفتم:« حاجی، مصطفی این طوری می گه.»
با تعجب گفت:« خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم.»
از
بس محو روضه بود....
راوی: همسر شهید حاج عبدالمهدی مغفوری
۹۲/۰۶/۰۹