مـحـیـا

دریچه ای به محیای اهل بیتی

مـحـیـا

دریچه ای به محیای اهل بیتی

مـحـیـا
آخرین مطالب
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۱ راحتی

آورده اند که در یکى از جنگ ها رسول اکرم(ص) از لشکر کناره گرفت و در روى تپه‏ اى در حدود اردوگاه خودش استراحت کرد و به خواب رفت. اتفاقاً یکى از افراد شجاع دشمن در حالی که مسلّح بود و گردش مى‏کرد نگاهش به رسول الله(ص) افتاد و او را شناخت و بسیار خوشحال شد از این که او را تنها یافته و الآن او را خواهد کشت. در حالی که رسول الله(ص) خوابیده بود وى بالاى سرش ایستاد و فریاد کشید: محمد! تو هستى؟ حضرت نگاهى کرد و فرمود: آرى من هستم. گفت: چه کسى مى‏تواند ترا از دست من نجات دهد؟ رسول الله(ص) بدون درنگ فرمود: خدا! آن مرد که چنین انتظارى نداشت، گفت: الآن به تو نشان خواهم داد و یک قدم عقب رفت تا ضربت‏ خود را قوى ‏تر بزند، ناگهان پایش به سنگى اصابت نموده و محکم به زمین خورد! حضرت به سرعت از جاى برخاست و بالاى سرش ایستاد و فرمود: چه کسى ترا از دست من مى‏تواند نجات بدهد؟ اینجا بود که آن مرد از روى فتانت پاسخ داد: کرم تو! و رسول الله(ص) او را عفو فرمود.

۹۲/۰۵/۰۴ موافقین ۲ مخالفین ۰
العبد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی