در روایتی آمده است: حضرت عیسی علیه السلام از مقابل خانه ای که در آن عروسی بود، عبور می کردند؛ در این موقع به همراهان خود فرمودند: امشب عروس می میرد و عروسی آن ها به عزا مبدل می شود!
فردای آن روز، حضرت از مقابل همان خانه عبور کردند، اما اثری از عزا دیده نشد. پرس و جو کردند و اطلاع یافتند که عروس سالم است. پس از آن، از صاحب خانه اجازه گرفتند و داخل خانه شدند. رو به اطرافیان کرده و گفتند: رختخواب عروس را بردارید! رختخواب را برداشتند، دیدند مار بزرگی خوابیده است. حضرت فرمودند: این مار، مأمور بود که دیشب عروس را بکشد، اینک از عروس بپرسید که چکار کرده است. جویا شدند و از عروس شنیدند: فقیری پشت درِ خانه صدا می زد که غذایی به من بدهید، اما کسی جوابش را نمی داد، تا اینکه خودم خوراکم را برداشتم و بردم به او دادم... حضرت فرمودند: با این کار مرگ را از خود دور ساختی!
شیخ بهائى، در جلد دوم کتاب کشکول خود روایت کرده که: در تورات آمده است:
«اى فرزند آدم! براى راه درازت توشه ی زیادی لازم دارى...
بار خودت را سبک کن، چون صراط بسیار دقیق است!
اعمالت را خالص کن، چرا که بازرس اعمال تو بسیار بینا و آگاه است.
خوابت را بگذار براى قبر و فخرت را هم براى روز میزان نگه دار!
لذت ها و شهواتت را هم براى بهشت بگذار!
با من باش تا من هم با تو باشم.
با خوار دانستن دنیا به من تقرب پیدا کن، تا از آتش جهنم دور باشى.»
الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسى)، ص162
جهت مشاهده ی در سایز اصلی، بر روی تصویر کلیک کنید
خشنودی قلب نازنین حضرت زهراء سلام الله علیها، صلوات
+
گمنامی برای شهرت پرست ها درد آور است،
اگر نه، همه ی اجرها در گمنامی است؛
تا آنجا که فرموده اند:آن گونه در راه خدا انفاق کن که
آن دست دیگرت هم با خبر نشود...
شهید سید مرتضی آوینی رضوان الله تعالی علیه
در روایتی چنین آمده است که زنی زناکار، هر گاه بچه ای از راه زنا می زائید، آن را از ترس خانواده اش در تنور آتش می انداخت و جز مادرش کسی از کارش اطلاع نداشت. وقتی از دنیا رفت، هر جایی که او را دفنش می کردند، زمین به نحوی او را نمی پذیرفت و بیرون می انداخت؛ نزد حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رفتند. حضرت به مادر آن زن فرمودند: چه کاره بود؟ سپس مادر کار دخترش را برای حضرت بیان کرد... امام فرمودند: قدری از تربت حسین علیه السلام در قبرش بگذارید...وقتی این کار را کردند، بدن آن زن در خاک آرام گرفت...
+
جهت مشاهده ی در سایز اصلی، بر روی تصویر کلیک کنید
جهت مشاهده ی در سایز اصلی، بر روی تصویر کلیک کنید
1.
[دختر حضرت امام(ره) ]: ندیدم در طول زندگی، امام به خانم بگوید: در را ببندید! بارها و بارها می دیدم که خانم می آمدند و کنار آقا می نشستند ولی آقا خودشان بلند می شدند و در را می بستند. یک روز به آقا گفتم: خانم که داخل اتاق می آیند همان موقع به ایشان بگویید که در را ببندند..گفتند: من حق ندارم به ایشان امر کنم...
2.
[ عروس حضرت امام(ره) ]: هیچ وقت دستور انجام کاری را به خانم نمی دادند. خانم می گفتند: «وقتی یک دکمه ی پیراهنشان می افتاد، می گفتند: می شود این را بدهید بدوزند؟ نمی گفتند: خودت بدوز! یا أحیاناً اگر روز بعد دوخته نشده بود، نمی گفتند: چرا ندوخته اید؟ می گفتند: کسی نبود بیاید بدوزد؟»
3.
[ عروس حضرت امام(ره) ]: خانم می گفتند: چون بچه ها شب ها خیلی گریه می کردند، و تا صبح بیدار می ماندند، امام شب ها را تقسیم کرده بودند؛ یعنی مثلاً 2 ساعت خود شان از بچه نگهداری می کردند و خانم می خوابیدند و 2 ساعت هم خودشان می خوابیدند و خانم بچه ها را نگاه می داشتند. آقا با آن ها بازی می کردند؛ بعد از تمام شدن درس، ساعتی را به بازی با بچه ها اختصاص می دادند تاکمک خانم در تربیت بچه ها باشند.
4.
[ عروس حضرت امام(ره) ]: مادرم اگر سر سفره نمی نشست، آقا غذا نمی خوردند، منتظر می ماندند؛ ولو اینکه همه سر سفره حاضر باشند. تا همین اواخر، تا وقتی خانم سر سفره نمی آمد، دست به غذا نمی زدند؛ گاهی زودتر دست به غذا می بردیم، نمی گفتند: چرا صبر نمی کنید؟، می گفتند: خانم نیامدند؟ چند بار ایشان را صدا می زدند، گاهی خانم می آمد و می گفت: آقا! آخر من مهمان دارم، شما بخورید من باید غذا بکشم، بعد می آیم. این رفتارِ آقا در همه اثر می گذاشت.
منبع: زندگی به سبک روح الله، علی اکبر سبزیان
گویا می شنوم که یکی از شما می گوید: علت این شجاعت جسمی و قدرت روحی شما چیست؟ در صورتی که غذای روزانه ی شما نان جو، نمک و سرکه است! من در پاسخ این چنین می گویم: درختان بیابانی که در سنگلاخ ها و زیر آفتاب سوزان و با عوامل تلخ دست بر گریبان اند، از درختان و گیاهانی که در لب جویبار پرورش یافته اند، محکم تر و با دوام ترند! درختان لب جویبار که در مهد نعمت و در آغوش نوازش باغبان پرورش یافته اند، با مشکلات و مصائب خو نگرفته اند؛ ولی درختان بیابانی که در آغوش سختی ها رشد یافته اند، فرزند مصائب اند و مربی آن ها بادهای سوزان، آفتاب داغ، کم آبی و بی بارانی است...
حضرت امام علی علیه آلاف التحیة و الثناء
برگرفته از نامه 45 نهج البلاغه
1- در روایتی از امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام چنین نقل شده است:
« در آخرین لحظات عمر انسان، مال، فرزند و اعمالش پیش چشم او مجسم می شوند؛ او به مالش می گوید که من برای تهیه ی شما خیلی زحمت کشیدم، شما برای من چکار می کنید؟ اموال می گویند: کفنی برایت تهیه می کنیم که می توانی با خودت ببری. به فرزندانش رو می کند و می گوید: من محب شما بودم و برای بزرگ شدنتان زحمت کشیدم، شما برای من چکار می کنید؟ آن ها می گویند: ما تو را تا قبر همراهی می کنیم و بیشتر از این کاری از دستمان بر نمی آید. بعد به عمل خودش رو می کند و می گوید: تو برای من چکار می کنی؟ عمل می گوید: تو نسبت به من خیلی راغب نبودی، ولی من تا آخر همیشه با تو هستم... »
2- در برخی روایات آمده است که هنگام مرگ، روح به صورت بخار از بینی و یا به صورت اشک از گوشه ی چشم خارج می شود...
جهت مشاهده ی در سایز اصلی، بر روی تصویر کلیک کنید
+
کتاب «آیین زندگی، از دیدگاه امام رضا علیه السلام»
محسن کتابچی
+
کتاب «مناظرات تاریخی امام رضا علیه السلام»
آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله
حجم: 1.21 مگابایت
جهت مشاهده ی در سایز اصلی، بر روی تصویر کلیک کنید
قالَ الرضا (علیه السلام): مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلى مایُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ، فَلْیَکْثُرْ مِنْ الصَّلوهِ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ، فَإنَّها تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً. حضرت امام رضا علیه الصلاة و السلام فرمودند: «کسى که توان جبران گناهانش را ندارد، زیاد بر رسول خدا و اهل بیتش (علیهم السلام) صلوات و درود فرستد، که همانا گناهانش ـ اگر حقّ الناس نباشد ـ محو و نابود گردد.»
جامع الأخبار ص 59، بحارالأنوار, ج91، ص47، ح2